جدول جو
جدول جو

معنی بانی کار - جستجوی لغت در جدول جو

بانی کار
معمار، (ناظم الاطباء)، بنا
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کاشی کار
تصویر کاشی کار
کسی که آجر کاشی را در ساختمان ها کار می گذارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شالی کار
تصویر شالی کار
کسی که برنج می کارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بافت کار
تصویر بافت کار
بافنده، کسی چیزی را می بافد، مخفّف واژۀ بافنده کار، باف کار، جولاه، حائک، پای باف، نسّاج، تننده، جولاهه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باقی دار
تصویر باقی دار
کسی که مقداری از مالیات یا بدهی خود را پرداخت نکرده
فرهنگ فارسی عمید
معماری، (ناظم الاطباء)، کشتی ها بدان جهت که آب را شق کنند، (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
دهی است از دهستان ازگله (گرمسیری قبادی) بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان که در 12 هزارگزی شمال ازگله بر کنار مرز ایران و عراق واقع است. ناحیه ای است گرمسیر و دارای 300 تن سکنه. آب آن ازچشمه و قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و لبنیات و شغل مردمش زراعت و گله داری است. زمستان چندین خانوار از ایل قبادی برای تعلیف احشام خود به حدود این ده می آیند. این ده در چهار محل واقع است که بنام گوراکی، باندار مصطفی خان، باندار عبدالله ویسی، گامیشکه نامیده میشوند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان بر کنار رود خانه زمکان با 150 تن سکنه، ساکنین آن از طائفۀ بابا هستند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از باقی دار
تصویر باقی دار
کسی که باقی داشته باشد آنکه مبلغی وام داشته باشد وامدار
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه کاشی را در بنا کار گذارد، بنایی که در آن کاشی کار گذاشته شده: (جمیع دکاکین و خانات کاشی کار دو طبقه و حمامات ویران شده اجساد قتیلان تبریزی همچنان در کوچه ها و بیوت و بازار ها افتاده بود) (عالم آرا)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسند کار
تصویر بسند کار
راضی وخشنود، قانع، صبور، کافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بینی دار
تصویر بینی دار
پوزه دار، نوک دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کاشی کار
تصویر کاشی کار
((~. گَ))
آن که کاشی را در بنا کار گذارد، بنایی که در آن کاشی کار گذاشته شده است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
بوني خيرٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
Benefactor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
bienfaiteur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
dobroczyńca
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
נדבן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
благодетель
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
نیکوکار
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
দাতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
mfadhili
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
hayırsever
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
후원자
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
恩人
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
दानदाता
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
благодійник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
dermawan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
ผู้มีพระคุณ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
weldoener
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
Wohltäter
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
benefactor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
benefattore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
benfeitor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بانی خیر
تصویر بانی خیر
施主
دیکشنری فارسی به چینی